حقایقی هولناک درباره ی زمان-علوم ترسناک

بنام خدای مهربان

نام:حقایقی هولناک درباره ی زمان-نویسنده:نیک ارنولد-مترجم:محمود مزینانی...

زمان:به فاصله ی دارای تسلسل زمانی بین وقایع که توسط نوسان اتمی اندازه گیری میشوند زمان میگویند...

بنام خدای مهربان

نام:حقایقی هولناک درباره ی زمان-نویسنده:نیک ارنولد-مترجم:محمود مزینانی...

زمان:به فاصله ی دارای تسلسل زمانی بین وقایع که توسط نوسان اتمی اندازه گیری میشوند زمان میگویند... 

دانشمندان معتقدند که فضا و زمان هر دو بخشی از یک پدیده هستند.یعنی میتوان این طوری حساب کرد که بسیاری از بدشانسی های زندگی بخاطر قرار گرفتن تو مکان و زمانی غلط بوده است!

ماکس پلانک المانی(1947-1858)کوچکترین واحد زمان رو که قابل اندازه گیری است محاسبه کرد و اون رو زمان پلانک نامید که برابر است با:

0.0000000000000000000000000000000000000000001

جالبه نه؟؟؟(بعد ممیز 43 رقمه،42 تا صفر و یکی 1)

انتروپی:این کلمه رو وقتی دانشمندان بکار میبرن که میخوان از اشفتگی یه چیزی حرف بزنن.

تو یه لیوان بر شکلات داغ و بستنی بعد مدتی انتروپی بوجود میاد...

تالار نام اوران علوم ترسناک

لودویک بولتزمان(1906-1844)ملیت:آلمانی

یه فرد گنده،ریشو و هیکلی؛این قدر درسش خوب بود که تو 23 سالگی شد استاد دانشگاه.نظریه جالب لودویک این بود که امکان داره بستنی رو توی یه اتاق گرم بذاریم اما بجای اینکه اب بشه سردتر بشه و یخ زنه!!!اما میگفت که احتمالش یک در ده میلیون میلیارده!!!

بولتزمان این نظریه رو تو 1877 اعلام کرد اما هیچکی حرف این بیچاره رو باور نکرد.لودویک برای اینکه حرفش رو اثبات کنه مدرکی نداشت اما تا اخرش رو حرفش وایساد کلی جر و بحث پیش اومد تو این مدت یکی از پسراش مرد و خودشم از سمت استادی برکنار شد.

تو 1900 یه فرد جوان و بی نام و نشان تو سوئیس گفت که یقین داره بولتزمان داره درست میگه این شخص تو 1905 دلیل خودش رو توضیح داد.این جوونک کسی نبود جز آلبرت آینشتاین...

آلبرت یه مقاله ای هم نوشت اما لودویک هرگز اون مقاله رو نخوند.لودویک بدبخت رو به دلیل دیوونه بودن بردن تیمارستان وقتی که از اونجا ازاد شد روزی که تو خونه تنها بود به زندگی خودش پایان داد...اگه قبل از اینکه خودکشی کنه مقاله ی البرت رو خونده بود شاید حداقل یکم دلشاد تر میشد.

فکر کنم اینو دیگه همه میدونن که یکی از دقیق ترین ساعت ها مغز ادم است همین مغزه که به ما میگه:"بخور،بخواب،پاشو،وقت مردنه..."

یه نفر داوطلبانه برای ازمایش این گفته رفت توی یه غار.یه مدت که اونجا موند زمان بدنش ریخت بهم چون سلولهای مغز دیگه قادر به تشخیص شب و روز و زمانها نبودن،مغز او بعد مدتی طوری عادت کرده بود که حتی میتونست تا 30 ساعت هم بیدار بمونه!

چرخه ی زمان:یعنی همین که بدن ما میدونه که کی بخوابه یا بخوره یا...

باید اینو بدونید که اگه زیاد با جت این ور و اونر بریم ساعت بدنمون میریزه بهم.دانشمند دانشگاه هاروارد ،ریچارد کرونوآر یه سری پالس های نوری زد رو چشم هاش تا ساعت بدنش نریزه بهم...اما میدونین دیگه ادم اینجوری یکم مشکوک میزنه دیگه به خاطر همینم پلیس گرفتش...

یه نکته جالب:دانشمندا میگن ادم هرچی پیرتر میشه زمان براش زود تر میگذره

شرط میبندم که اصلا نمی دونستی که...

یه دانشمند مسلمان به نام ابوعلاءمحمدبن جابر البطانی(929-850)سال را با دقت 28 ثانیه اندازه گرفت.تو اسیای مرکزی هم یه شاهزاده به اسم

اولاق بیگ(1449-1394)سال رو بادقت 25 ثانیه اندازه گرفت...

لوییجی لیلو(1576-1510) ایتالیایی با اینکه مشهور نیست اما کار مهمی انجام داد او تقویم نوین ما رو ساخت

لیلو کاری کرد که هر 400 سال یکبار سه تا از سالهای کبیسه به سالهای عادی تبدیل بشن یعنی هرسالی که به "00" ختم میشن کبیسه نیستن مگه اینکه بشه اونا رو به 400 تقسیم کرد مثل سال 2000 که کبیسه نبود اما سال 1900 کبیسه بود.

عقربه ی شاخص:یک تیغه عمودی است که با نگاه کردن به اون میشه فهمید چه وقت از روز هست.

اولین ساعت تو 1280 ساخته شد اما هیچکی نمیدونه که کی اونو اختراع کرده...این ساعت ها انقدر نادقیق بودن که...این ساعتا فقط یه عقربه داشتن راز ساخت یه ساعتی که بتونه زمان رو درست نشون بده فقط تو یه عقربه کوچولو موچولو بود.

چرخ دنگ:چرخ دنده ای است با دنده های منظم و دقیق که موجب میشد عقربه های ساعت خیلی منظم حرکت کنند.چرخ دنگ های دقیق کار خود را از حدود 1650 شروع کردن.بعد از 1650 کار نگه داشتن عقربه های ساعت به عهده ی پاندول ها بود.

استنفورد فلمینگ کانادایی اصلیت اسکاتلندی(1915-1827)ساعت رو 24 ساعته کرد.

شرط میبندم اصلا نمیدونستی که...

تو خط زمان این ور خط ساعت مثلا 12 ظهر یکشنبه هست و اون ور خط ساعت 12 ظهر دوشنبه!!!

ساعت کوارتز چیست؟ساعت کوارتز با الکتریسیته  ایجاد شده توسط باتری کار میکند.کوارتز درون ساعت مچی ما همین جور میلرزد و مینالد اما صدایش انقدر ضعیف است که ما نمیتوانیم ان را بشنویم.اگر ما صدای ناله ی کوارتز رو میشنیدیم تا الان دیوونه شده بودیم.

ساعت اتمی که واقعا عالی و دقیق بود این ساعت توسط دانشمندان امریکایی تو 1948 ساخته شده بود.این ساعت اتمی با اتم های کائزیوم کار میکرد.

شرط میبندم نمیدونستی که...

دانشمندان امریکایی تو 2001 یه ساعتی ساختن که با امواج نوری کار میکرد و هر 15 میلیارد سال یکبار فقط یه ثانیه پس و پیش میشد!!!

 شرط میبندم نمیدونستی که...

مون ها ذرات ریزی هستند که مدت عمر انان فقط دو میلیونیوم یک ثانیه هست به نظر شما باید چکار کنیم تا عمرشون بیشتر بشه؟؟؟

اگر مون ها با سرعتی مثل سرعت نور حرکت کنند عمرشان 29 بار بیشتر میشه!!!

فضا زمان:

فضا زمان یه جدولی هست مثل این=

				(۳)
(۲)
(۱)

فضا:چپ به راست

زمان:بالا به پایین

ما الان تو فضا مثلا اینجا هستیم(۱)

یه مدت همین جا میمونیم و جایی نمیریم یعنی الان اینجاییم(۲)

حالا حرکت میکنیم و اینجا میرسیم  (۳)        در حقیقت با توجه به نمودار ما الان تو زمان سفر کردیم!!!

جالبه مگه نه؟

کُرم راه چیست؟کُرم راه در واقع یه جور سیاهچاله ی فضاییه

به عقیده آلبرت آنیشتاین انبساط زمان ممکنه

برمیگردیم یکم عقب تر

با ساعت های پاندولی نمیشد تو دریا به درستی زمان را اندازه گیری کرد.پس دانشمندا دست به کار شدن...

کریستیان هویگنز(1695-1692)بیست سال زحمت کشید تا یه ساعتی بسازه که تو کشتی هم کار کنه.اما نتونست.

گالیلئو گالیله(ایتالیایی)حدود 1601 تلسکوپ کلاهی رو ساخت برای تو دریا!!!(نظر داور:"اصلا معلوم نیست این اختراع به چه دردی میخوره؟؟مگه اینکه یکی بخواد وسط دریا بشینه ستاره ها رو ببینه تازه اگه امواج دریا بذاره و هوا صاف باشه...")

ویلیام ویستون و همفری دیتون در 1713 طرح کشتی های علامت رسون رو کشیدن...(نظر داور:"تاحالا تو عمرم ادم اینقدر خل ندیده بودم اخه مگه میشه کلی کشتی وسط دریا وایسن[تازه اگه بتونن اونجا لنگر بندازن] الکی توپ جنگی خرج کنن[حالا اگه اشتباهی به خودشون نزنن]اینهمه غذا بخورن که علامت برسونن...!

مجلس انگلستان تو 1714 یه جایزه هنگفتی گذاشت برای کسی که بتونه راه حلی برای مشکل اندازه گیری طول جغرافیایی بادقت 48.27 کیلومتر اختراع کنه.

حالا میریم سراغ یه داستان غم انگیز:

تو انگلیس یه پسر بچه ای بود به نام جان هریسون(1776-1693).جان تو همون بچگی مریض شد و بابا-مامانش یه ساعت گذاشتن رو بالشش تا سرش گرم بشه.جان از همون موقع به ساعت علاقه مند شد.او تو 19 سالگی اولین ساعت چوبیش رو ساخت.جان 4 سال تو حال و هوای ساخت یه ساعت بود بعد 4 سال رفت به لندن برای گرفتن جایزه او فکر میکرد که میتونه از ساعتش تو دریا هم استفتده کنه.هیئت جان رو پیش یه ساعت ساز فرستاد ساعت ساز از کار جان خوشش اومده بود پس مقداری پول به او داد برای تکمیل تر کردن کارش.5 سال دیگر هم برای ساعت دومی گذشت.جان اسم ساعت اولی رو گذاشت "ه1"(ه یعنی هریسون)و اسم ساعت دومی هم گذاشت "ه2" وقتی جان ساخت ه2اش هم تموم شد فرستادنش دریا برای ازمایش ساعت...ساعت خیلی خوب کارد اما وقتی جان برگشت هیئت گفت که شما باید به جزایر هند غربی میرفتی ...(به این میگن بامبول دراوردن).چون ه2 خیلی سنگین بود جان تصمیم گرفت ه3 رو بسازه این کار هم 18 سال وقت برد...اما جان از ه3 زیاد خوشش نیومده بود پس دوباره دست بکار شد و ه4 رو ساخت.ه4 واقعا یه شاهکار به تمام عیار بود یه ساعت جیبی ریزه میزه و دقیق...اما امون از دست روزگار،جان اونقدر پیر شده بود که دیگه نمیتونست تنهایی به سفر بره پس پسرش ویلیام رو برای این کار به جزایر هند غربی فرستاد.اما وقتی ویلیام برگشت هیات گفت که ویلیام کم کاری کرده!تو این حین یه ستاره شناس یه طرحی رو داده بود که هیات خیلی از اون طرح خوشش اومده بود.وقتی ویلیام برگشت ایندفعه اونو با رقیبش یعنی همون ستاره شناسه فرستادن و خب معلومه دیگه ساعت واقعا عالی کار میکرد اما...                                                                                                    

حالا دیگه جان فردی پیر و سال خورد هست اما حتی چشمهایش هم بدرستی نمیتواند ببیند تنها چیزی که او را سرپا نگه داشته امید به اینه که یه روزی با او به عدالت رفتار بشه...

(داریم میریم تو قسمت خوب داستان)

ویلیام به قصر شاه جرج رفت و کل ماجرا را برای او تعریف کرد از قضا شاه عاشق ساعت و علم و زمان و این جور چیزا بود پس در ژوئن 1773 مجلس یه جایزه ی سخاوتمندانه  به جان هریسون اهداءکرد.حالا جان 80 ساله است.جان اینقدر زنده نموند تا ببینه که ساعتش به تمامی کشتی های جهان راه پیدا کرده.او لقب بزرگترین ساعت ساز کل دوران ها رو به خودش اختصاص داد.

اینم از داستان جان هریسون؛بزرگترین ساعت ساز کل دوران ها...

وحالا کلام آخر

آلبرت آنیشتاین در باره ی زمان میگه:"ما در موقعیت بچه ای قرار داریم که وارد کتابخانه ی بسیار بزرگی میشود کتابخانه ای پر از قفسه هایی که تا زیر سقف،کتاب هایی به زبان های مختلف در ان چیده شده است...این بچه از این زبان ها چیزی سر در نمی اورد...ولی متوجه ساختاری مشخص و واضح در طریقه چیدن کتاب ها میشود...نظمی اسرار امیز که او...فقط به شکلی مبهم به ان سوءظن پیدا میکند.